زمينه‏هاى مساعد رجعت درقرآن و صحاح و سنن‏

نويسنده: حسن طارمى

يك - قرآن

در امت اسلامى رجعت روى خواهد داد و اين امرى است كه نمى‏توان آن را انكار كرد. گذشته از رواياتى كه از امامان معصوم شيعه نقل شده و به حد تواتر رسيده است، در ميان عالمان شيعه اجماع بر وقوع رجعت منعقد شده و بدين جهت اصل رجعت از عقايد قطعى شيعه تلقى مى‏گردد.
حال براى آنكه خواننده دريابد كه مسأله رجعت - آنگونه كه شيعه معتقد است - ريشه قرآنى دارد و در اين كتاب شريف پيرامون چنين رويدادى درزمان آينده سخن گفته شده است، به قرآن رجوع مى‏كنيم و آياتى از سوره نمل را مى‏خوانيم. بديهى است كه در اين مرحله از بحث، تنها به زمينه‏هاى مساعد«رجعت» در قرآن مى‏پردازيم و با اقامه دليل اثبات مى‏كنيم كه بنابر نص كتاب و سنت، گروهى به دنيا باز خواهند گشت، و بازگشت ايشان با رجعتى كه شيعه بدان اعتقاد دارد، منطبق است. اما ساير ويژگيهاى رجعت را بايد از طريق احاديث بدست آورد.
اما آيه:
و اذا وقع القول عليهم اخرجنا لهم دابة من الارض تكلمهم ان الناس كانوا باياتنا لا يوقنون. و يوم نحشر من كل امة فوجا ممن يكذب باياتنا فهم يوزعون.63
و چون گفته (خدا) بر آنان واقع شود (و نشانه‏هاى قيامت آشكار گردد) جنبنده‏اى را از زمين براى آنان بيرون مى‏آوريم كه با ايشان درباره اينكه مردم نشانه‏هاى ما را باور نداشتند سخن مى‏گويد. و آن روز كه از ميان هر امت گروهى از تكذيب كنندگان آيات خود را محشور مى‏كنيم، پس آنان نگاهداشته مى‏شوند.
در ميان مفسران ترديدى نيست كه اين دو آيه و آيات پس ازآن پيرامون رستاخيز سخن مى‏گويند و نيز همه آنان بر اين واقعيت اعتراف دارند كه آيه نخست (آيه 82) به حوادث قبل از قيامت مربوط مى‏شود. همچنانكه روايات چندى از پيامبر گرامى (صلی الله علیه واله) رسيده و دلالت بر آن دارد كه خروج «دابة الارض» (= جنبنده زمينى) يكى از نشانه‏هاى قيامت مى‏باشد.64 البته در اينكه مراد از«دابة الارض» چيست و در كيفيت خروج آن و چگونگى سخن گفتن اين موجود ميان مفسران اختلاف وجود دارد و ما نيازى به طرح آن نمى‏بينيم. علاقمندان مى‏توانند به كتب تفسير و حديث رجوع كنند.
اما آيه دوم. در اين آيه از پديده‏اى گفتگو شده كه در آن برخى از انسانها زنده مى‏شوند نه همه آنها؛ زيرا خداوند مى‏فرمايد: «روزى كه از ميان هر امت گروهى را محشور كنيم». اين جمله به روشنى گواه بر عدم حشر همه انسانها دارد. مفسران درباره اين نكته نيز اتفاق نظر دارند و در توضيحات خود گفته‏اند كه لفظ «من» براى «تبعيض» آمده و بدين معنى است كه از هر امت فقط گروهى محشور مى‏گردند. 65 البته آنان مفهوم واقعى آيه را نشكافته و ظرف زمانى اين حادثه و شيوه حشر گروه ياد شده را مشخص نكرده‏اند، اما راه فهم اين آيه به روى ما باز است و ما مى‏توانيم با قرائن موجود در خود آيه و آيات قبل و بعد آن مراد آيه را دريابيم .
توضيح اينكه: آيه مورد بحث به يكى از حوادث پيش از رستاخيز اشاره دارد، زيرا:
اولاً: در روز رستاخيز همه انسانها برانگيخته خواهند شد، چنانكه در قرآن مى‏فرمايد:
و يوم نسير الجبال وترى الارض بارزة وحشرناهم فلم نغادر منهم احداً. 66
آنروز كه كوهها را به گردش در مى‏آوريم، و زمين را آشكارا مى‏بينى، و همه آنان را گردآورده و هيچكس را وا نمى‏گذاريم.
بنابراين، آيه سوره نمل را نمى‏توان بر قيامت منطبق دانست.
ثانياً: درآيه اول يكى از شرائط قيامت يعنى خروج «دابة الارض» به مردم معرفى شده و همه مفسران اين مطلب را باور دارند، طبعاً حادثه «حشر گروه معين» به چنين ظرف زمانى مربوط خواهد شد.
ثالثاً: در آيه هشتاد و هفتم همين سوره از مسأله «نفخ صور» سخن رفته است و ترديدى نيست كه نفخ صور پيش از رستاخيز انجام خواهد شد، آنجا كه مى‏فرمايد:
و يوم ينفخ فى الصور ففزع من فى السموات و من فى الارض الا من شاء الله و كل اتوه داخرين .
و روزى كه در صور دميده شود، پس هر كس در آسمانها و زمين است هراسان گردد، مگر آنانكه خدا خواهد؛ و همگان سرافكنده نزد پروردگار آيند.
اين سه قرينه نشان مى‏دهد كه «حشر گروهى از انسانها تكذيب گر آيات خدا» حادثه‏اى است كه حتماً پيش از رستاخيز انجام خواهد شد و جزء نشانه‏هاى قيامت بوده همزمان با خروج «دابة الارض» به وقوع مى‏پيوندد.
از اين بيان، ضعف نظريه برخى از مفسران مانند رازى و غير او روشن مى‏شود. آنان معتقدند كه اين رويداد بعد از برپائى رستاخيز به وقوع مى‏پيوندد و پس از آنكه همه مردم محشور شدند، دسته‏اى از سران كفر براى بازپرسى و حسابرسى در پيشگاه ربوبى گردآورى شده و سپس پيروانشان به آنان ملحق مى‏گردند فخر رازى در تفسير خود قاطعانه مى‏نويسد: «بدان كه اين ماجرا پس از برپائى قيامت روى خواهد داد».67
ولى اين مطلب كاملاً بى‏پايه و سست مى‏باشد و نظم و پيوند آيات، نظر اينگونه مفسران را نفى مى‏نمايد و عقيده مفسران شيعه را كه معتقدند آيه به حادثه‏اى قبل از قيامت اشاره دارد، تأكيد مى‏كند زيرا آيات قبل و بعد از اين آيه درباره حوادث پيش از رستاخيز سخن مى‏گويند، پس چگونه مى‏شود كه در بين اين چند آيه و بدون سابقه، از واقعه بحث كند كه پس از قيامت انجام خواهد گرفت؟ گذشته بر اين، شكى نيست كه همه مردگان روز قيامت در يك لحظه زنده مى‏شوند و تقدم و تأخر در كار نخواهد بود تا بتوان عقيده مزبور راتوجيه كرد و به قرآن نسبت داد.
رازى و امثال او براى اثبات نظريه خود هيچگونه دليلى ارائه نكرده‏اند و عدم اعتقاد به رجعت سبب شده است كه آيه را بر خلاف ظاهر آن تفسير كنند. در اين آيه كلمه «حشر» بكار رفته كه با توجه به آيات ديگر منظور آن «احياء پس از اماته» است، 68 اما آنان حشر را به معنى اجتماع گروهى از زندگان در پيشگاه خدا دانسته و دچار تفسير برأى شده‏اند.
علامه طباطبائى مى‏نويسد: «از ظاهر اين آيه بر مى‏آيد كه حشر جمعى از انسانها در غير روز باز پسين روى خواهد داد، چرا كه سخن از حشر برخى از آنهاست نه همه آنها... مؤيد اين سخن آن است كه آيه مزبور و دو آيه پس از آن بعد از ذكر «دابة الارض» و قبل از اشاره به «نفخ صور» و ديگر آيات مربوط به قيامت واقعه شده است، و به هيچ وجه نمى‏توان پذيرفت كه به يكى از رويدادهاى قيامت قبل از بيان شروع و حوادث عمومى مربوط به آن اشاره گردد. توضيح اينكه اگر حشر گروهى از انسانها بعد از برپائى قيامت به وقوع خواهد پيوست، شايسته بود كه پس از ذكر نفخ صور و حضور همه‏انسانها در پيشگاه خدا سخن از اين واقعه (حشر جمعى از انسانها) به ميان آيد. بنابراين ظهور آيه آن است كه «حشر» مزبور يكى از رويدادهاى پيش از رستاخيز عمومى خواهد بود».69
همچنين بايد دانست كه لفظ «نحشر» احتمال وقوع اين حادثه را در برزخ نيز نفى مى‏كند زيرا هيچگاه از زندگى برزخى تعبير به حشر نمى‏شود. «حشر» به معنى «احياء پس از اماته» است، ولى برزخ به معنى «انتقال روح از اين جهان به عالمى ديگر با بدن متناسب مى‏باشد.
بدين ترتيب مى‏بينيم كه روش تنظيم آيات آخر سوره نمل، گواه بر صحت عقيده مفسران شيعه بوده و بياناتى كه از پيشوايان اين مذهب در استدلال به همين آيه وارد شده است، خود دليلى است روشن بر صحت اين نظريه. پس بايد گفت: آيه «و يوم نحشر من كل امة فوجاً» دلالت بر وقوع رجعت برخى از انسانها به دنيا پيش از قيامت دارد.
البته در اين آيه فقط از حشر تكذيب كنندگان سخن رفته و به بازپرسى و مؤاخذه ايشان اشاره شده است، اما بازگشت جمعى ديگر از نيكوكاران و مؤمنان را از طريق ديگر در مى‏يابيم كه همان روايات مربوط به رجعت است. به عبارت ديگر: قرآن شريف تنها بر صحت و قطعيت رجعت در امت اسلام دلالت دارد و منكران نمى‏توانند با وجود چنين آيه‏اى ادعاى محال بودن عقيده به رجعت را مطرح سازند. اما از چگونگى رجعت و خصوصيات آن در قرآن گفتگو نشده و اين مطالب را بايد از كسانى دريافت كه حقايق جهان آفرينش را مى‏دانند. همچنانكه قرآن درباره معاد و بهشت و دوزخ بسيار سخن مى‏گويد، ولى تمام جزئيات آن را نمى‏شمارد و اين جزئيات را بايد از روايات رسول گرامى استفاده كرد .
به علاوه، در ميان فرق گوناگون امت اسلامى هيچ فرقه‏اى نيست كه فقط رجعت كافران را باور داشته باشد، بدين معنى كه آنان يا منكر اصل رجعتند و يا رجعت را بهمان روش شيعه پذيرفته‏اند. و از آنجا كه انكار رجعت با قرآن هيچگونه سازش ندارد، نتيجه مى‏گيريم كه رجعت منحصر به تكذيب كنندگان آيات الهى نبوده و افرادى ديگر نيز از مؤمنان به دنيا باز خواهند گشت.

دو- حديث نبوى

در كتب حديثى ملسمين از پيامبر گرامى اسلام چنين روايت شده كه امت اسلامى با امتهاى پيشين همگونى تام دارد و حوادث چشمگيرى كه در ميان آن امم روى داده در اين امت نيز به وقوع خواهد پيوست. اين روايت به الفاظ گوناگون نقل شده و مورد تأييد همه محدثان و عالمان اسلامى مى‏باشد كه براى نمونه سه مورد از آنها را مى‏آوريم:
عن ابى سعيد الخدرى: ان رسول الله «ص» قال: لتتبعن سنن من كان قبلكم شبراً بشبر و ذراعاً بذراع، حتى لود خلوا جحرضب لتبعتموهم. قلنا يا رسول الله اليهود و النصارى؟ قال: فمن ؟70
ابو سعيد خدرى گويد كه رسول خدا فرمودند:
هر آينه شما از روش پيشينيان خود، وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروى خواهيد كرد؛ تا بدانجا كه اگر آنان در لانه سوسمارى وارد شده باشند، شما نيز مرتكب اين كار مى‏شويد. گفتيم: اى رسول خدا آيا مراد شما يهود و نصارى هستند؟ فرمود: پس چه كسى را مى‏گويم؟
عن ابى هريرة ان رسول الله (صلی الله علیه واله) قال: لا تقوم الساعة حتى تاخذ امتى باخذالقرون قبلها شبراً بشبر و ذراعاً بذراع! فقيل يا رسول الله! كفارس والروم؟ فقال: و من الناس الا اولئك؟71
ابو هريره از رسول مكرم چنين نقل مى‏كند:
رستاخيز بپا نخواهد شد، مگر اينكه امت من راه و روشن نسلهاى گذشته راوجب به وجب و ذراع به ذراع پيش گيرند. به حضرتش عرض شد: مانند فارسيان و روميان؟ فرمود: مگر مردم جز اينهايند.
قال رسول الله صلى الله عليه و آله: كلّ ما كان فى الامم السالفة فانه يكون فى هذه الامة مثله، حذو النعل بالنعل و القدة بالقدة. 72
پيامبر گرامى فرمودند: همه حوادث امم پيشين، بدون كمترين تفاوت و كوچكترين تغيير در اين امت روى خواهد داد.
كثرت نقل اين حديث در مجاميع حديثى سنى و شيعى ترديد در صحت آن برجاى نمى‏گذارد و قطعاً پيام آور بزرگ اسلام براى امت خود چنين مطلبى را فرموده‏اند. بنابراين امت اسلامى با تمام رويدادهاى امم پيشين روبرو خواهد شد و حوادث مربوط به آنان بدون كم وكاست در ميان اين امت به وقوع خواهد پيوست .
اينك مى‏گوئيم: آيات قرآنى و اخبار و گزارشات تاريخى از وقوع رجعت در امتهاى پيشين خبر مى‏دهند و ما نيز موارد چندى از اين حوادث را نقل كرديم، لذا بايد چنين حوادثى در امت رسول گرامى اسلام رخ دهد. قائلين به رجعت نيز بيش از اين ادعائى ندارند بر اساس همين حديث مسلم و با تكيه بر وقوع بازگشت به دنيا در گذشته، معتقد به اصل رجعت در زمانى پيش از بر پائى قيامت و همزمان با ظهور موعود اسلام، حضرت ولى عصر (ع) شده‏اند:
به همين دليل مى‏بينيم كه چون مأمون عباسى از هشتمين پيشواى شيعه حضرت امام رضا (ع) درباره رجعت و دليل آن سؤال مى‏كند، امام مى‏فرمايند:
انهالحق قد كانت فى الامم السالفة و نطق بها القرآن، و قد قال رسول الله (ص): يكون فى هذه الامة كل ما كان فى الامم السالفة حذو النعل بالنعل والقذة بالقذة.73
همانا رجعت حق است‏و در امم پيشين روى داده قرآن نيز از وقوع آن خبر مى‏دهد، و حال آنكه رسول خدا فرمودند: در ميان اين امت همه رويدادهاى امتهاى پيشين بدون كم و كاست و با كمترين تفاوت به وقوع مى‏پيوندد.
يادآورى اين نكته نيز ضرورى است كه حديث فوق الذكر در مقام بيان قانونى عام و فراگير بوده و با استفاده به آن مى‏توان بر وقوع حوادثى مشابه با رويدادهاى مربوط به امم پيشين استدلال كرد. مگر آنكه نسبت به حادثه خاصى دليل قطعى بر عدم مشابهت اين امت با امتهاى گذشته در دست باشد، مثلاً در امتهاى گذشته، عذابهاى جمعى و گروهى (مانند مسخ) 74 به وقوع پيوسته و قرآن شريف برخى از اين عذابها را گزارش نموده است. اما بنا به تصريح قرآن، در پرتو وجود پيامبر گرامى در ميان امت اسلامى و نيز به بركت استغفار در پيشگاه خدا، اينگونه عذابها از اين امت برداشته شده است .
اميرمؤمنان - صلوات الله عليه، اين نكته قرآنى را چنين بيان كرده‏اند:
«در زمين، دو نگاهدارنده از عذاب خدا وجود داشت. اينك يكى ازآندو برداشته شده و بر شماست كه به ديگرى تمسك جوئيد. اما آنكه برداشته شد، وجود مقدس پيامير خدا (صلی الله علیه واله) بود. و اما آنكه بر جاى مانده، استغفار است. خدا در قرآن مى‏فرمايد: «و ما كان الله ليعذبهم وانت فيهم و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون».75 بنابراين قانون ياد شده جز در مواردى كه دليل قطعى بر تخصيص آن داريم، بر قوت و استوارى خود باقى است. و از آنجا كه بازگشت به دنيا در امتهاى گذشته روى داده و در اين امت نيز هيچ دليلى بر نفى آن نداريم، با استناد به اين قانون مى‏توانيم اصل رجعت را اثبات كنيم، گذشته از اينكه دلائل و شواهدى نيز بر قطعى بودن آن در دست مى‏باشد.
در پايان باز يادآور مى‏شويم: اين حديث كه اصحاب صحاح و سنن آن را ازرسول گرامى (صلی الله علیه واله) نقل نموده‏اند، يك اصل كلى است و مفاد آن تكرار تاريخ با ريز و درشت خود نيست، و هرگز نبايد به حكم اين حديث، درانتظار تكرار مجموع حوادثى كه در امتهاى گذشته رخ داده است، باشيم. بلكه مقصود حوادث كلى است كه با متن تشريع و خود اسلام تماس نزديكى دارد. از اين جهت بايد گفت: آنگاه كه رسول گرامى اين سخن كلى را فرموده، قرائنى در خود مجلس سخن وجود داشته كه آن را ازجهاتى (مانند حوادث زير و يا حوادث عذاب و امثال آن) محدود مى‏كرده است .

پي نوشت :

1- نمل: 82 - 83.
2- قال رسول الله (صلی الله علیه واله): ان الساعة لا تكون حتى تكون عشر آيات: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف فى جزيرة العرب والدخان و الدجال و دابة الارض و ياجوج و ما جوج و طلوع الشمس من مغربها و نار تخرج من قعره عدن نزحل الاناس (صحيح مسلم 179/8، كتاب الفتن و اشراط الساعة، باب فى الايات التى تكون قبل اساعة).
3- به عنوان نمونه رجوع شود به: الدارالمنثور ج 117/5 + جامع البيان ج 12/2 + تفسير القرآن العظيم ج 376/3 + مفاتيح الغيب ج 217/24.
4- كهف: 47.
5- مفاتيح الغيب ج 218/24.
6- در سوره بقره مى‏فرمايد: و اتقو الله و اعلموا انكم اليه تحشرون (آيه 203 - تقواى خدا را پيشه كنيد و بدانيد كه بسوى او برانگيخته مى‏شويد) و در سوره آل عمران مى‏فرمايد: ولئن متم اوقتلتم لالى الله تحشرون (آيه 158 - هرگاه بميريد يا كشته شويد، بسوى خدا برانگيخته خواهيد شد) و نيز رجوع شود به تكوير /81 + ق 44
+ فصلت /19 + مومنون /79 + سبأ /20 + انعام /22.
7- الميزان ج 435/15.
8- صحيح بخارى، كتاب الاعتصام بقول النبى (103/9) + سنن ابن ماجه باب افتراق الامم، حديث آخر + جامع الاصول ج 10 كتاب الثالث فى الفتن والاهواء، نوع ثالت رقم 7472.
9- بخارى 102/9 + كنزالعمال 133/11.
10- كمال الدين /576 + بحارالانوار 10/28 رقم 15.
11- بحارالانوار 59/53 رقم 45.
12- در آيات 65 بقره و 166 اعراف از مسخ شدن اصحاب سبت به «قرده» يادشده است. طالبين تفصيل بيشتر به كتب تفسير و تاريخ پيرامون داستان اصحاب سبت مراجعه كنند.
13- نهج‏البلاغه، حكمت 88.

منبع:رجعت از ديدگاه عقل , قرآن , حديث